یکشنبه 86 مهر 15 , ساعت 2:27 عصر
چو دلقکان ریا رخنه در حرم کردند برادران مرا خصم جان هم کردند
دوباره قوم قسم خوردۀ برادر کش فریب پیرهن پاره را علم کردند
رواست مرگ کبوتر که خارمان سفیه شغال را به حرمخانه محترم کردند
به هر که خامۀ تزویر زد دِرم دادند به هر که لودۀ خوکان نشد ستم کردند
هوای دیدن یاران رفته را دارم که آهوانه از این چشمه سار رم کردند
چه سروهای بلندی که پشت عزت خویش ز باز منت سنگین سکه خم کردند
دلم پر است، پر از شعرهای ناگفته قلم کجاست، که دستان من ورم کردند
یاحق . < منتظر >
نوشته شده توسط منتظر | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ